افسردگی وجود دارد، حداقل تو اطرافیان من، به هزار و یک دلیل، وجود داره و غیر قابل انکار.
از دید من، افسردگی یه بچه کوچیک هست که مثل هر بچه ی دیگه ای نیاز به نگهداری داره، بعضی وقت ها میخوابه و آروم هست، ولی بعضی وقت ها هم امان آدم رو میبره، نکته اش اینجاست که این بچه غول، باید بچه بمونه، همیشه، نباید گذاشت بزرگ شه.
حالا راهکارش چیه؟ نمیدونم، واسه من موسیقی، ساز، کار، باغبونی، ورزش، آشپزی، فیلم دیدن و سفر...
من فکر میکنم تونستم کنترلش کنم و بچه نگه اش دارم، اما متاسفانه میبینم در کنارم آدم هایی را که اون بچه تبدیل به غول شده و اون آدم را کامل گرفته و خود فرد تبدیل به بچه شده که غول کنترلش میکنه...
چه خوب که نیاز به دارو نمی بینی...
واقعا باغبانی و سفر ...آنهم طبیعتگردی..جنگل بکر..و کوه....و چیزایی که گفتی...خودش درمانه...
تو تونستی مهارش کنی...
به نظرم این چیزا بیشتر حواس پرتیه. تو کوه و طبیعت یا حتا موقع موزیک گوش دادن تو خود لحظهای.
اما بعدش که برمیگردی به واقعیت چی؟
درسته، اینها حواس پرتیه، مثل مسکن که حواس آدم رو از درد دور میکنه، من چیز بدی توش نمیبینم، درد رو که باید کشید، حالا با مسکن میشه قابل تحملترش کرد...